كنار كراچي كينو توقف مي كند، بدون اين كه حرفي بزند، به كينوها مي نگرد. ترافيك فرياد مي‌كشد و كراچي حركت مي‌كند. پا به پاي كراچي مي‌رود. فروشنده چيزهاي مي‌گويد و مي‌خندد. او به كينوها مي‌نگرد. و دستان کوچکش را مشت مي‌كند و به جيبش مي‌گذارد. فروشنده سرش را خم مي‌كند و عقب مي‌برد، بازهم چيزي مي‌گويد و مي‌خندد، چشمک می زند و لبهایش را می لیسد. او چشم از كينو ها بر مي‌دارد و به فروشنده مي‌بيند. فروشنده رو می گرداند و در حالی که شریرانه پوزخند می زند، مي‌رود و او بر جا مي‌ماند. كمي دور تر روزنامۀ كثيفي را روي زمين مي‌گذارد و به روي آن مي‌نشيند.

***

مردي كه خريطة كينو در دست دارد، به او كينو تعارف مي‌كند. پيشانيش چين خورده و امتناع مي‌كند. مرد خريطه به دست پيش مي‌رود و كينو را روي گِلها مي‌گذارد. او به كينو چشم مي‌دوزد. كينو لول مي‌خورد و او با پايش نگهش مي دارد. کینو را بر مي دارد و با تامل پوستش مي‌كند و بعد دانه دانه به دهن مي‌گذارد.نزديكش مي‌روم. اخم دارد. دستانش را كه سرخ اند به هم مي‌مالد و به جيبهايش فرو مي‌برد. سرش را روي زانويش مي‌گذارد و به من چشم مي‌دوزد. هيچ حرفي نمي‌زند.